Proverbial Gulistan: To Be Generous or Brave?

“The generous is in no need of bravery”

 

Link to Chester Beatty Digital Collections

Oration (non dramatic)

تَرکيب

Decomposition of the sentence:

Hikayat (Anecdote)

A wise sage was asked: Which is better generosity or bravery?

Sage replied: The generous is in no need of bravery!

Hatam Tai would not last and yet for eternity

His lofty name shall be celebrated for virtuousness

Pay your property’s Zakat that the overgrown vine

Once pruned by the gardener shall fruit much more grapes

 

واژه

Terminologies

 

آنْ

Ān: that, it, a noun for pointing at far

اسم اشاره بدور

 

را

: A two-letter sign/word which indicates what is before it as object of the sentence.

Zaid hit Bakr Rā: Rā here indicates what is before it namely Bakr is the object  that indeed Zaid hit him.

This type of object is called Maf’oul-e Sarih or Direct Object.

در زبان فارسی آن را «علامت مفعول صریح » دانسته اند. در نهج الادب چنین آمده است :«برای معانی گوناگون آید اول «را»ی علامت مفعول که برای اظهار مفعولیت ماقبل خود آید; چنانکه در این قول : «زید بکر را زد.»


که
K-eh: as if , that, who, where, whether, whom, which


{موصول ، حرف ربط، ادات استفهام}
«که » از نظر لغوی به معانی کس ، کسی که ، ومرادف «الذی » و «التی » عربی و جز اینهاست و برحسب موارد استعمال گوناگون آن در دستور زبان فارسی گاه موصول و گاه حرف ربط است و گاه دلالت بر استفهام دارد:
1 – «که » موصول قسمتی از جمله را به قسمت دیگر می پیوندد و برای عاقل به کار می رود، مانند: «مردی که آمد». و غالباً پیش از آن «هر»، «ی نکره »، «این »، «آن » و «ضمایر منفصل من ، تو…» می آید. (از دستور زبان فارسی تالیف پروین گنابادی ، دیوشلی ، سال سوم ص 189) (از یادداشتهای مرحوم دهخدا)

 

سخاوت

Sakhāvat: generosity, benevolence, liberality, charity, munificence

بخشش، انعام، اعانه، شهامت، آزادمنشى، وفور، بخشایندگى

 

هست

Hast: extant, existent

(هَ)1 – (فع .)سوم شخص مفرد از «هستن » موجود است، وجود دارد. 2 – (اِمص .) هستی، وجود. 3 – دارایی .

 زمان حال فعل  هستى، وجود، آفریده، مخلوق، موجود زنده، شخصیت، ،

 

بِشُجاعَتْ

بِ+شُجاعَتْ

بِ

Beh: letter sounding as B, appears at the very beginning of a noun and transforms the noun into a Masdar (Verbal Noun), and sometimes transforms the noun into am adjective.


(بِ) (پیش .) 1 – بر سر اسم درآید (به جای تنوین منسوب عربی ) و از آن قید سازد: بیقین = یقیناً. 2 – بر سر اسم و حاصل مصدر درآید و قید سازد: بزودی . 3 – گاه بر سر اسم درآید و آن را صفت سازد: بهوش .

 

شُجاعَتْ

Shujā’at: Bravery, courage

 

مُحْتاجْ

Muhtāj: Needy, in need of

 

نيسْتْ

Nist: opposite of extant, not being, not available

نه هست. نه است. فعل منفی مفرد غایب. مقابل هست و است

 

زَکاتْ

Zakāt: An Islamic alms or mandatory charity for the purpose of purification of one’s wealth and property due to unlawful acquisition

 

Reference

https://archive.org/details/GulistanESadiBaManiEVazhahaVaSharhEBaithaVaJumlahaEDushvarVaBarkhiNuktahaEDastooriOAdabiFarsi/page/n265

 

Acknowledgements

With thanks to Moya Carey, Curator of Islamic Collections, Chester Beatty, Dublin

© 2019-2002,  Dara O Shayda

License
https://creativecommons.org/licenses/by/4.0/